مامان بابا و مهرآذین صبح رفتن شمال خونه عمه ...
منم موندم خونه مثل یه آخر هفته عادی بشینم رو تخت با خودم وقت بگذرونم
اتاقمم از مرحلهی بازار شام و شتر با بارش گم میشه وارد مرحلهی جدیدی شده.واقعا همت میخواد جمع کردن این همه کتاب و دفتر و خرت و پرت از وسط اتاق .
فعلا که گوشی دستمه بعدش هم میخوام فیلم ببینم تا ببینیم خدا قسمت کنه درس بخونم یا اتاقمو جمع کنم.
هممممممم...
راستی مهرسا هم تو اتاق عمله براش دعا کنید.